میرجلال‌الدین کزازی (استاد دانشگاه، شاعر، نویسنده، مترجم، شاهنامه‌پژوه و چهره ماندگار فرهنگ و ادب ایران) نیز در بخش دیگری از مراسم درباره زنده‌یاد ناصر تکمیل‌همایون سخنرانی کرد.

«پیام به نام او که جان می‌دهد و جان می‌ستاند

با درود گرم به همه شما دوستداران فرهنگ و شهرآیینی ایرانی

که در این بزم؛ بزم سوگ و اندوه، بزم یادبود و بزرگداشت، گرد آمده‌اید تا نام و یاد یکی از نام‌آوران ایران زمین را گرامی بدارید: روانشاد دکتر تکمیل همایون. او اندیشمندی دانا، پژوهنده‌ای توانا بود در فرهنگ و تاریخ ایران و یادگارهایی ارزنده از خویش بر جای نهاد؛ اما آن‌چه به‌ ویژه در او از دید من بسیار والاست، من به پاس آن او را می‌ستایم و بزرگ می‌دارم، دلبستگی او بود به این سرزمین سپند اهورایی که همواره در درازنای روزگاران، سرزمین فر و فروغ و فرزانگی بوده است.

یکی از نشانه‌های این دلبستگی به ایران آن است که روانشاد دکتر تکمیل همایون هموند اتحادیه کشورهای وارث تمدن ایرانی بود. ما شاید از سر ناآگاهی بینگاریم که ایران همان ایرانی است که بسیار کسان می‌شناسند: ایران فرمانرانانه یا ایران سیاسی. اما به راستی ایران بسیار پهناورتر، دامان گسترتر از این ایران است. من برآنم که ما با چهار ایران می‌توانیم در پیوند باشیم. به آن‌ها بیندیشیم. بکوشیم که این ۴ ایران همواره بشکوه، والا و شگفت‌انگیز باشد. نخستین‌شان ایران فرمانرانانه است. دومینشان ایران تاریخی است. ایران تاریخی پهناورتر از این ایران است؛ زیرا کشورهایی را در بر می‌گیرد که در درازنای تاریخ ایران بخشی از جهانشاهی ایرانی بوده‌اند. سومین که از ایران تاریخی هم پهنایی بیشتر دارد، ایران فرهنگی است. در ایران فرهنگی ما کشورهایی می‌یابیم که هرگز بخشی از ایران تاریخی نبوده‌اند.

ایرانی چهارمین را هم من به این سه می‌افزایم. این ایران در روزگار نو، روزگار پس از اسلام، پدیدار شده است؛ ایران جهانشاهی زبان پارسی که آن نیز خود پهناور است. از کاشغر تا قیروان را در بر می‌گیرد. زبان پارسی به پشتوانه ادب گران‌سنگ و بی‌مانند آن توانسته است گونه‌ای از جهانشاهی را پدید آورد. پس کار ما، تلاش ما در پیوند با ایران، تلاش و کاری است بسیار دشوار؛ از سوی دیگر بسیار ارزشمند.

کسانی می‌توانند در این تلاش خجسته پیروزمند باشند به آماج و آرمان خود برسند که ایران را به بسندگی بشناسند. من بی‌گمانم بارها گفته‌ام، هر کس ایران را بشناسد، به‌ناچار حتی بر کامه خود بدان دل خواهد باخت؛ زیرا ایران دلرباست.

بسنده است که ما به شمار بسیار ایران‌شناسان در پهنه گیتی بیندیشیم که شکوفان‌ترین سالیان زندگانی‌شان را در کار شناختن و شناسانیدن ایران کرده‌اند. بر ما ایرانیان پیداست که بسیار بایسته‌تر است که سرزمین خویش را بشناسیم؛ بکوشیم که آن را به دیگران بشناسانیم. یکی از کوشندگان در این راه دراز نازشی روانشاد دکتر تکمیل همایون بود. از همین رو است که من او را بسیار گرامی می‌دارم که یاد او در سر و در دل همه ایرانیان راستین و سرشتین همواره زنده و پاینده خواهد ماند.

ایدون باد! . . بدرود.